خط ايراني مقدم نه ايلامي مقدم

ساخت وبلاگ

دكتر يوسف مجيد‌زاده

خط پروتو ايلامي در واپسین دهه سده نوزدهم(1899 ترسایی برابر با سال1278 هجری خورشیدی) از سوی ژاك دمورگان فرانسوي درحفريات شوش در نیمروز باختری ايران در استان خوزستان به دست آمد و گزارش آن پراکنده شد . از آن تاريخ به اینسو با بازپی حفريات شوش و تداوم آن تا انقلاب اسلامي ، گزارش کرانه 1500 تکه از الواح همسانی كه از حفريات شوش زير لايه‌هاي باستان‌شناختي ايلامي به دست آمده بود چاپ و پراکنده شده است.

فرانسوي‌ها در آن زمان به شُوَند همزماني اين خط با خط "سومري مقدم'>مقدم"(کرانه 2650-3100 پيش از زایش) به درستي آن را خط "ايلامي مقدم" ، خواندند  زيرا در باستان‌شناسي رسم است نام محل يا محوطه‌اي را كه در آن فرهنگ تازه ای یافت شود ، بر اثر مي گذارند.

کامناکام گمان فرانسوي‌ها و به پیروی از آن‌ها باور همگانی بر اين بود كه اين خط در نیمروز باختر ايران در شوش اختراع شده است . اما خوانش های باستان‌شناختي در نيمه نخست سده بيستم در سيلك و به دنبال آن در نيمه دوم آن سده كه تا سال‌هاي نخستين سده بيست و يكم باز می پیماید نشان داد كه اين خط منحصر به شوش و شوشي‌ها و به اصطلاح ايلامي‌هاي مقدم نبوده بلكه افزون بر محوطه‌هاي باختر مركزي ، در بسياري از محوطه‌هاي ديگر مانند محوطه باستاني ازبكي در فلات مركزي ، در تل‌مليان استان فارس و کم و بیش در همه محوطه‌هاي انگشت‌شمار تاكنون حفاري شده در نیمروز خاوری ايران در تپه يحيي ، در شهداد و در كنارصندل و در شهر سوخته بدست آمده است كه بر همه آن‌ها بر چسب "آغاز ايلامي" زده شده و مي‌شود.

اگرچه الواح ايلامي مقدم به دست آمده از شوش به نگر شمار با يافته‌هاي همسان در میانبندان ديگر سنجیدنی نيست اما بايد به یاد داشت كه شوش بزرگترين محوطه باستاني در نیمروز باختری ايران است و بيش از يك سده پيوسته در آن حفريات باستان‌شناختي انجام گرفته‌است ، کنون آنكه شهداد شهر نه چندان بزرگ حاشيه كويري ، تپه يحيي روستايي كوچكي در دشت صوغان و كنارصندل‌ها با وجود گستردگی بسیار سال‌هاي حفاري در آن‌ها از شمار انگشتان يك دست فراتر نمي‌رود . از آن گذشته نكته کرامند در اينجا شمار الواح نيست بلكه گستردگي و باشندگی آن در جای جای ايران است و زمان آن رسيده كه به جاي به کارگیری اصطلاح خط "ايلامي‌مقدم" ، اصطلاح خط "ايراني مقدم" به کار گرفته شود . آيا زمان آن نرسيده كه در اين زمينه به جاي به کارگیری اصطلاح خط "ايلامي‌مقدم" از اصطلاح خط "ايراني مقدم" يا اصطلاح ديگري كه صرفا به لحاظ جغرافيايي فراگيرتر باشد به کار گیریم؟

در نيمه دوم هزاره سوم پيش از ميلاد خط ايلامي مقدم جاي خود را به خط ايلامي نوشتاري LinearELAMITE داد . در سال 1905 ترسایی(1284 هجري خورشیدی) یافت نوشته دو زباني ، يكي به خط ايلامي نوشتاري و ديگري به خط آكدي كهن از حفريات پايتخت ايلامي شوش امكان رمزگشايي بخشي از خط ايلامي نوشتاري را فراهم آورد. بخش ايلامي لوح در زباني به كوتيك_اينشوشينك منسوب است كه به پوزور_اينشوشينك نيز نامور است . وي از کرانه 2240 تا 2220 پيش از ميلاد پادشاه ايلام و آخرين فرومانرواي زنجیره "اوان" بوده‌است.

چندی پيش از زمان اين پادشاه ، يعني از زمان فرمانروايي سارگون آكدي ايلام زير سلطه پادشاهي آكد بوده است . اما هنگامي كه كوتيك-اينشوشينك در سال 2240 پيش از ميلاد به پادشاهي ايلام رسيد استقلال خود را از زنجیره آكد اعلام داشت و به دلگرمی به بکارگیری خط ايلام نوشتاري در نوشتن زبان ايلامي پرداخت . کم وبیش همه كتيبه‌هاي به خط نوشتاري از آن زمان پادشاهي وي است . اما عمر اين نظام خطي در ايلام بسيار كوتاه و منحصر به دوران زمامداري بيست ساله او بود ، زيرا پس از درگذشت اين فرمانروا به کارگیری اين خط در ايلام ایستا شد و از آن تاريخ تا مدت 900 سال ، همه نوشته های ايلامي به خط و زبان میانرودانی آكدي كهن نوشته شد.

تنها از سده سيزدهم پيش از ميلاد به پس است كه زبان ايلامي بار ديگر در مدارك باستان‌شناسي آشكار مي‌شود . اما در اين هنگام ايلامي‌ها خط ميخي میانرودانی را اقتباس كرده و زبان خود را با آن نوشتند.

بدون پروا به تفسيرهاي گوناگوني كه ايلام‌شناسان در اين باره ابراز داشته‌اند پرهامی(طبيعي)‌ترين نتيجه‌گيري از اين رويداد تاريخي اين است كه ايلامي‌ها خود را با خط ايلامي نوشتاري بيگانه حس مي‌كردند  زيرا اين پادشاه كه از چیرگی ساليان دراز میانرودانی ها بر سرزمينش رنج مي‌‌برده است ، پس از جداسری كشورش مي‌خواسته با زدودن خط اكدي آثار قيموميت را از سرزمين خود بزدايد به خط ديگري كه گرچه ريشه"ايراني مقدم" داشته و در نقطه ديگري در خاك ايران دیسه گرفته بود روي مي‌آورد . اما از آنجا كه میان ايلامي‌ها و اين خط چندين سده فاصله افتاده و آن را به فراموشي سپرده بودند ، پس از مرگ او آن را رها كرده و به خط ديگري را كه با آن آشنايي بيشتري داشته و به ‌آن مانوس‌تر بوده‌اند، يعني خط "آكدي كهن" بازگشته‌اند».

خوانش دو كتيبه به دست آمده از كنارصندل بر دوش آقاي فرانسوا والا سرشناس‌ترين و معتبرترين ايلام‌شناس اکنون و زنده در جهان گذاشته شده است . وي و "پيوتراستاين كلر" و "ياكوب داهل" باور دارند كه هر دو كتيبه كنارصندل به خط ايلامي نوشتاري نگاشته شده‌است.

همسنجی ميان نوشته كوتيك-اينشوشينك و كتيبه سالم‌تر جيرفت نشان مي‌دهد كه هر دو كتيبه از پنج سطر تشكيل شده است . اما در كتيبه پادشاه ايلامي 51 نشانه هست كه 29 عدد از آن‌ها واگردان از يكديگر بوده و 22 عدد دیگر تكرار آن‌هاست . کنون آنكه در نوشته كنارصندل از تعداد 54 نشانه 24 عدد واگردان از يگديگر بوده و 30 عدد دیگر تكراراي است . افزون برآن ، در نگاهي ديگر مي‌بينيم كه متن كنارصندل از اشكال ساده هندسي لوزي‌ها ، مثلث‌ها ، مستطيل‌ها و دايره‌هاي بعضا با يك نقطه در ميان تشكيل شده‌است ، کنون آنكه در نوشته كوتيك- اينشوشينك نشانه ها پيچيده‌تر هستند . اين واگردانی‌ها اشاره بر كهن‌تر بودن كتيبه كنار صندل نسبت به كتيبه كوتيك-اينشوشينك دارد.

از سوي ديگر در محوطه كنارصندل جنوبي كه با پروا به يافته‌هاي سفالي، نمونه‌هاي فراوان ظروف سنگي كلوريتي به دست آمده از لايه‌هاي درون دژ و در بيش از هفت برش با انباشت ابعاد برابر با کرانه  يك‌هزار متر مربع در بخش‌هاي مسكوني يا صنعتي شهر پيرامون دژ كه از فاصله 40 تا 550 متري خاور ‌آن كشيده شده است و در کرانه 300 متر بيشتر به سوی خاور در ساحل باختری هليل‌رود كه در بازنگيري بسيار باریک از يكايك حفره‌هاي ايجاد شده در گورستان مطوط آباد و خاك‌هاي بيرون ريخته شده از درون آن‌ها مدارك بسيار متشكل از آوندهای سفالي ، سنگ كلوريتي/صابوني ، پيكره‌هاي مفرغي و مهره‌هاي بيشمار از جنس سنگ لاجورد ، فيروزه و طلا كه از چشم حفاران غيرمجاز به دور مانده بود و در از آنی اين گورستان به انجمن كنارصندل در نيمه نخست هزاره سوم پيش از ميلاد هيچگونه جاي دودلی نمي‌گذارد و بالاتر از همه نتيجه آزمايش نمونه‌هاي پرشمار كربن 14 از سه لايه تاكنون كار شده با تاريخ‌هاي ا ز2850 تا 2450 پيش از ميلاد كه از آن سازه تباری دژ و لايه‌هاي سه‌گانه به نيمه نخست هزاره سوم پيش از ميلاد را كاملا نیروداد(تأييد) مي‌كند.

تکه ‌اي از يك آجر كتيبه‌دار از نوع "كتيبه‌شاهي" از درون دژ و لوح آجري ديگري از ژرفای کرانه يك متري از رویه(سطح) محوطه به دست آمده‌است كه از آنی آن‌ها به نيمه نخست هزاره سوم پيش از ميلاد جاي دودلی نيست . براي آگاهی آنهايي كه از "كتيبه‌شاهي" برداشت نادرستي داشته و يا اصولا در مورد اينگونه آجرهاي كتيبه‌دار چيزي نشينده‌اند می افزایم كه با در نگر گرفتن گواه های هَستُمند(موجود) در خاور باستان مي‌دانيم هنگامي كه فرمانروايي اقدام به برپايي بنايي يادماني مانند كاخ يا نیایشگاه مي‌كرد در جاي‌جاي چيدمان ديوارهاي ، آجرهاي كتيبه‌داري را به كار مي‌برد كه در آن اشاره به نام فرمانرواي سازنده سازه شده بود . بنابراين هستی چنين آجرهايي در يك سازه يادماني اشاره بر شاهي بودن آن دارد و چنين آجرهايي در اصطلاح باستان‌شناختي كتيبه پادشاهي(Royal Inscription) خوانده مي‌شود.

(خبرگزاري میراث فرهنگی)

 

 

آرمان جاویدان...
ما را در سایت آرمان جاویدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : armanjavidano بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 7 مهر 1401 ساعت: 2:31