« نژاد شما چیست؟ »

ساخت وبلاگ

یاشار تبریزلی

بخش نخست : مشخصات نژادی(کنشگرهای تفکیک نژاد ها)

مردم کشور های مختلف جهان از لحاظ رنگ پوست ،رنگ مو ، رنگ چشم ، دیسه پلک ها، لبها ، دیسه سر و چهره ، بلندا و... با هم واگردانند . این ویژگیها ناگریز در آبشخور مردم یک کشور هم جدایی دارند چه رسد به همه مردم جهان . ولی برخی از این ویژگیها در میان گروهی از مردم هنباز است که آنها را یک نژاد می نامند . پیش از این که به خوانش نژاد ها بپردازیم باید بدانیم که کرامندی نژاد در زندگی امروز انسان ها بسیار کمتر از آبشخورهایی مانند : اختلاف جنس، سال و آبشخورهایی از این سان می باشد.

پوست ، مو ، چشم

رنگ پوست، مو و چشم به شُوند هستی رنگدانه های قهوه ای است که ملانین نام دارند و به چهره متبلور و محلول در بخش هایی هایی از تن مانند پوست ، مشیمیه چشم و پیاز مو هست . هرچه ملانین در پوست و مو و چشم بیشتر باشد، تک دارای پوست و مو و چشم تیره تری است  و هرچه کمتر باشد ، تک دارای رنگ پوست ، مو و چشم روشن تری است. رنگ مو و چشمبستگی نزدیکی با رنگ پوست دارند (فردید این نیست که اگر تکی دارای چشم آبی بود پس پوست و مویش هم آبی است . فردید این است که اگر اندازه ملانین در پوستش کم بود پس اندازه ملانین در چشمش نیز کم است) سیاه پوستان آفریقایی و بومیان استرالیایی ، ملانین بیشتری نسبت به دیگر نژاد ها دارند ، پس دارای پوست تیره تر و کلفت تری نسبت به دیگران هستند به طوری که رگ های خونی از زیر پوست ناپیداست . شُوندهایی مانند بهداشت، شرایط پیرامونی و وضعیت فراهمادی هَنایش فراوانی بر رنگ پوست دارند.

در کل رنگ پوست به سه گروه زیر بخش می شود :

روشن: مانند سفید پوستان- زرد پوستان- صورتی پوستان(دستاورد آمیخته شدن نژاد ها)

میانه: سرخ پوستان، قهوه ای روشن

تیره: سیاه پوستان- قهوه ای تیره

در انسان سه گونه مو هستی دارد :

موی آزگارا فر

فردار

هموار (نرم یا سخت).

رشد موی تن انسان در نژاد های مختلف واگردانی دارد.

دیسه چهره و اجزای آن :

در نژاد های زرد پوست و مغولی(خاوری ها ، مانند تُرک ها و دیگر) استخوان گونه ها به بیرون و جلو دارای برجستگی است.  دیسه چشمها به چین خوردگی پلک بالایی و گاهی هم به چین خوردگی پلک پایینی و همچنین شکاف میان دو پلک بستگی دارد. دیسه بینی به بلندی پل بینی ، پشته بینی، پهنای بالهای بینی و سوی محور سوراخهای بینی بستگی دارند.

لب انسان از سه بخش : پوستی، اختصاصی و مخاطی تشکیل شده است . کرامندترین بخشی از لب که برای خوانش درباره نژاد آبشخور بکارگیری جای میگیرد ، بخش قرمز رنگ اختصاصی لب بالایی است که شاید باریک ، میانگین و یا کلفت باشد. اختلاف رشد و کلفتی لبها. از بالا به پایین: بسیار کلفت- کلفت- میانگین- باریک

دیسه سر : اگر سر را از بالا آبشخور خوانش جای دهیم به این پرسمان که مردم جهان دارای سر های مختلفی هستند (از بادامی دیسه تا گرد) پی میبریم. در دانش انسان شناسی  ضریبی به نام" ضریب سر" را بکار می گیریم  که درجه پهنا و درازای سر با آن مشخص می شود. برای اندازه گیری ضریب سر فرمول زیر بکار گرفته می شود :

هر چه سر، دراز تر باشد ، این ضریب کوچک تر است.

بلندای انسان : بلندای انسان گرچه به شُوندهایی مانند : سال و جنس و ورزش دگر می شود ولی یکی از سنجه های نژادی نیز هست . بلندای مردان از 140 تا 180 سانتی متر است.  بلندای میانگین یک مرد 165 سانتی متر است.

طبقه بندی نژاد ها :

پراکندگی نژاد ها : طبقه بندی های گوناگونی از نژاد های انسانی انجام گرفته که در اینجا به نوین ترین و روامندترین آنها که مبتنی بر کرامندترین و شالوده ای ترین کنشگرها مانند : برزن سکونت ، سرچشمه گروه های مختلف و فیلوژنتیک (تبارزایش) است می پردازیم . انسانها از هفت نژاد  دیشه گرفته اند که اگر آنها را با هم بیامیزیم سه نژاد بزرگ خواهیم داشت که گزاره اند از :

1-     نژاد هند و اروپایی(سفید پوستان)

2-     نژاد سیاه

3-     نژاد ترکیبی آمریکایی- آسیایی(نژاد مغولی و زرد پوست)

پروفسور شبو کسارف از دانشمندان بزرگ در نژاد شناسی این نژاد ها را به  22نژاد کوچکتر بخش میکند که بیشتر دانشمندان آن را پذیرفته اند.

طبقه بندی بوناک :

پروفسور بوناک، طبقه بندی دیگری مطرح می کند و باور دارد  انسان ها در دوره میان سنگی یا نوسنگی به چهار دیسه گوناگون دگر شده اند . وی برای اثبات گفته های خود از دیسه جمجمه انسان های آن دوره کمک می گیرد . برابر نظریه وی، انسان ها به چهار نژاد زیر پخش می گردند :

1-     نژاد گرمسیری: که دربردارنده سیاهان آفریقایی ، پیگمی های نگریتو ، تاسمانی ها و پاپون ها می شود.

2-     نژاد نیمروزی: که دربردارنده سیاهان استرالیایی ، بومیان آمریکای نیمروزی ،پولی نزین ها وانیوها می شود.

3-     نژاد باختری: که دربردارنده اروپایی ها و حبشی ها(اپاختر آفریقا) است.

4-     نژاد خاوری : که زرد پوستان ، مغول ها و ترکها و مانند آنها را دربر می گیرد.

گونه های جمجمه :

این 4 گروه ، به 48 گروه کوچک تر بخش می شوند. کنون طبقه بندی سه گانه نژاد ها که شناخته شده تر است بکار می گیریم .

واگردانی ها و همسانی های انسان و میمون :

انسانشناس آلمانی ، ویسباخ ، در دهه شصت میلادی رهنوردی به دور جهان انجام داد . وی در این رهنوردی به خوانش مردم بیشتر نقاط جهان پرداخت . وی به دنبال یک چیز بود ، آن هم این بود که توده های مختلف چه چهره همسان یا واگردانی با دیگر انسانها و میمون ها دارند . او به دنبال این پرسمان بود که بداند آیا انسان از میمون فرگشت یافته یا خیر؟ او در این رهنوردی به هوده های گیرایی دست یافت . برابر این هوده ها ، همه مردم جهان در ویژگیهایی با میمون ها همباز هستند . سیاهان آفریقایی پهن بینی ، لب های کلفت ، تنی با موی کم و سری با موی فرفری همچنین درازای ساق پا نسبت به تنه در ایشان بسیار است . دیسه بینی آفریقایی ها گرچه به شامپانزه نزدیک است ولی در دیگر ویژگیها با شامپانزه ها واگردانی های فراوانی دارند. ولی اروپاییان با داشتن لب ها و بینی باریک تر ، موی فراوان در نواحی مختلف تن و سر و چهره ، فرو رفتگی ناچیز در فک و ساق پای کوتاه تر نسبت به تن ، همسانی فراوانی با دیسه ساختاری شامپانزه دارند . به گزاره ای دیگر اروپاییان نه تنها فرگشت یافته تر نیستند بلکه همسانی بسیار بیشتری نسبت به آفریقایی ها، به میمون ها دارند که در پژوهشهای این انسانشناس پابرجا گردید.

به باور انگلس آنچه انسان را از جانور متمایز می کند ، کار است (در آغاز کار و سپس کار و سخن گویی کنشگرانی بودند تا مغز انسان به دیسه امروزی درآمده است.) مغز بیشتر تک های نژاد های انسانی بخوبی با کار سازش پیدا کرده و لوب های آهیانه ، گیجگاهی ، پیشانی و پس سری که در انجام کار و گویش نگار شالوده ای دارند به خوبی و هماهنگ با هم بالندگی کرده است. برابر تئوری ایوان پاولف واژه هایی که در گویش بکار میروند برآمده از سیستم فرتوری دومین               می باشد. این سیستم ویژه انسان است ، ولی سیستم فرتوری نخستین در انسان و جانوران هنباز است ، ولی در انسان فرگشت بیشتری یافته است.

دست شامپانزه که برای آویزان شدن فرگشت یافته دارای انگشتانی دراز است و مانند یک قلاب به کار میرود . کف دست و بخش پایینی انگشتان رشته های حسی فراوانی دارند ، در این میانیند شیار های پهنایی بازدار آن است که دست شمپانزه سر بخورد . انگشت شست شامپانزه بسیار کوچک است و در کنش آویزان شدن نگار کمی ایفا میکند.  به طور کلی دست شامپانزه افزاری برای تاب خوردن و ترابر حیوان از یک شاخه به شاخه دیگر است . ولی دست این جانور با دست انسان همسانی فراوانی دارد (از نگر ظاهری). در دست انسان انگشت شست فرگشت بیشتری یافته و میتواند به آسانی در برابر دیگر انگشتان جای گیرد ، همینطور هر یک از انگشتان انسان نیز میتواند ناساز انگشتان شامپانزه ، جداسرانه کار انجام دهد.  به گفته انگلس: دست انسانها نه تنها افزار کار است بلکه فراورده کار نیز هست ، چنانکه زیر هَنایش کار در طی سالیان دراز فرگشت بیشتری پیدا کرده است . این دگری های فرگشتی فیزیولوژیک در انسان ، از نسلی به نسل دیگر ترابر می شوند ولی انسان گرچه توانایی انجام کار را بدست آورده ولی برخی توانایی های دست او مانند آویزان شدن از درخت کم کم از میان رفته است . پای انسان و پای شامپانزه نیز واگردانی هایی با هم دارند که از آن جمله میتوان به نیروی پشتیبانی پای شامپانز از تن او اشاره کرد ولی در انسان چنین چیزی نیست.

در پای شامپانزه نیز مانند دستش، انگشت سوم درازتر از دیگر انگشت هاست ولی در پای انسان ، انگشتها از بزرگ به کوچک چیده شده اند . همسانی پای انسان به پای شامپانزه در هموار بودن انگشتان است . ساختمان درونی پای انسان و شامپانزه نیز همسانی بسیاری با هم دارند ، چنانکه در انسان و شامپانزه نیرومند ترین ماهیچه پا برای جنبیدن ، انگشت شست است. این ماهیچه دارای دو سر پهنایی و گراییده است . در انسان سر پهنایی این ماهیچه نیروی ناچیزی داراست، ولی در پای میمون ها کرامندی بسیاری دارد . کرامندترین واگردانی در پای میمون و انسان ، کمان کف پا است . این کمان در راه رفتن انسان و پشتیبانی از تن نگار شالوده ای دارد ولی در میمون ها بیشتر برای آویزان ماندن و بالا رفتن از درخت فرگشت یافته است .

مردم برخی نقاط مانند میانبندان گرمسیری و سوزانی که از کودکی پا برهنه راه رفتن را آروین کرده اند، بیشتر پاهایی با کمان بسیاری دارند . این تک ها می توانند با پای خود چیزها را بگیرند، آسان تر از دیوار بالا بروند و همچنین در این گونه مردم انگشتان پا جداسری کنش بیشتری به دیگر انسانها دارد . در اثر کارآزمایی های(ناخواسته) بسیار در این تک ها،  انگشت شست دور شدگی بیشتری از دیگر انگشتان دارد . گیرا است بدانید مردم قبیله ای به نام" پاپوان" در آفریقا از پای خود برای کار هایی مانند پارو زدن ، ماهی گیری و ناگریز پوست کندن موز نیز بکارگیری می کنند(مردم این قبیله به آدم خوری نامورند ! ). ولی مردم آسیا و اروپا که از دیرباز کفش به پا میکردند ، پاهایی واگردان با این مردم دارند، هرچند که ساختار پای بیشتر انسانها همسان است .

سرچشمه ها :

-         نسک A.Theory.of.Race.Dec.2008

-         نسک نژاد شناسی میخائیل نستورخ

-         پژوهش های Ethnology و Anthropology میخلوکو ماکلالی

آرمان جاویدان...
ما را در سایت آرمان جاویدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : armanjavidano بازدید : 155 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 8:19