«پذيرش سهم کمتر از 50 دصد کاسپین ، تجزيه ايران است»

ساخت وبلاگ

گفتگو با دكتر هوشنگ طالع

چندی پیش منوچهر متكي، وزير امور خارجه آنگاه ایران ، ارايه برخي تحليل‌ها مبني بر اين‌كه زماني سهم بررسی از مرجع ايران طبق کپی رایت از درياي بررسی از مرجع کاسپین طبق کپی رایت 50 درصد بوده است ، نادرست خواند و گفت : «سهم بررسی از مرجع ايران طبق کپی رایت از اين دريا، هيچگاه 50 درصد نبوده و اين رقم منطقي نيست و هيچ قراردادي هم درباره آن وجود ندارد! »؛ اين اظهارات به گونه‌اي آشکارترین اظهارنگر يك مقام جمهوری اسلامی در راندن پیمان های استوار گذشته در پابرجایی سهم 50 درصدي ايران از درياي بررسی از مرجع کاسپین طبق کپی رایت بوده است. براي بررسي پیمان مودت ميان ايران و شوروي و مُکیس(تأكيد) اين پیمان بر سهم 50 درصدي ايران از درياي کاسپین به سراغ دكتر هوشنگ طالع ، پژوهشگر فرهنگ و تاريخ این روزگار ايران و نويسنده چندين نسک با محوريت بررسی از مرجع تجزيه طبق کپی رایت ايران رفتيم و در يك گفتگو‌ي چالشي، ديدگاه‌هاي وي را در اينباره جويا شديم كه نوشته آن را در زير مي‌خوانيد :

جناب آقاي دكتر ، به سرسخن يك آگاه در جُست ، كمي از پیشینه تاريخي درياي مازندران يا همان كاسپين از آغاز نامگزاري بدين نام به امروز برايمان بگوييد.

مي‌دانيم که جهانيان ، درياي اپاختری ايران را به نام يکي از کهن‌ترين تیره های ايراني، چیم(يعني) «کاسپي‌ها» که در زمان باستان ساکن کرانه‌هاي اين دريا بودند ، «درياي کاسپين» مي‌نامند. اين را نيز مي‌دانيم که در سده‌هاي بسيار تا به امروز ، نام «مازندران» بر اين دريا ، بيش از هر نام ديگري به گوش فرزندان اين سرزمين خوشاهنگ بوده است. پس از ظهور اسلام ، مورخان و جغرافي‌نگاران مسلمان که به زند احوال تاريخي تیره های ساحل‌نشين درياي اپاختری ايران پرداختند ، در گفتن جایگاه جغرافيايي سرزمين قلمرو هر تیره ، ناچار نام بومي هر بخش از آب‌هاي کرانه‌اي دريا را که از نام محل و تیره مردم ساحل‌نشين همان بخش برگرفته بودند ، در آثار خود آوردند . همانگونه که امروزه ما به همان شيوه، نام‌هاي محلي و بومي مصطلح ميان ساحل‌نشينان در يک کرانه ساحلي را براي آب‌هاي کرانه آن بخش به‌کار مي‌بريم. براي نمونه مي‌گويم : درياي انزلي، درياي چمخاله ، درياي رامسر و ... . از اينرو ، در روزگار اسلامي و در ميان مسلمانان ، نام‌هايي مانند: مازندران ، تبرستان ، آبسکون ، گرگان (هيرکانياي باستان) ، گيلان ، ديلم ، قزوين (کاسپين) و نيز خزر و جز آن از براي اين دريا پيدا شد و چنان که گفته شد اين نام‌ها در آثار اين نويسندگان ، تنها شناسه حوزه مکرانه داری از آب‌هاي کرانه‌اي بود و گاه قلمرو باشندگی و يا اقتدار تیره ای را در درازنای ساحل آبشخور نگر مي‌رسانيد.

اگر بخواهيم از ديدي تاريخي به درياي مازندران نگاه كنيم ، بفرماييد مشخصا از چه زماني پاي روس‌ها به اين دريا باز شد و پيش از ظهور پتر  درياي مازندران ، چه جایگاهی داشت؟

در سال 1551 ميلادي (930 خورشيدي)، ايوان واسيليويچ (1584 ـ 1533 م ـ 963 ـ 913 خورشيدي) شناخته شده به «ايوان مخوف» ، فرمانران مسکو ، با پيروزي بر خان قازان ، خان‌نشين نامبرده را برانداخت و دو سال پس ، بندر آستاراگان (استاراخان، هشترخان و ... ) را گشود . در هوده(نتیجه)، براي نخستين بار، پاي روسيان به درياي مازندران باز شد. ویک پيش از «پتر» در میانسرای سياسي روسيه (1752 ـ 1682 ميلادي ـ 1104 ـ 1061 خورشيدي) هميشه درياي مازندران، درياي ايراني بود و بيشترين بخش کناره‌هاي اين دريا ، در فرمانرانی دولت ايران جای داشت و کرامندتر اين‌که در اين بخش، ايران با مدعي يا مدعياني روبرو نبود . ايران تا پيش از تاجگذاري پتر ، هرگز از سوي درياي مازندران آبشخور تهديد کوشنده جای نگرفته بود. در اين ميان، هرچند نام تیره های نامتمدن روس گهگاه بر خامه تاريخ‌نگاران و زبان سرايندگان اين مرز و بوم جاري شده اين تماس چنان نبود که آنان را همچون يک همسايه به ما بشناساند. پادشاهي پتر در روسيه ، با دوران فرمانرانی سلطان حسين صفوي (1101 ـ 1073 خورشيدي ـ 1723 ـ 1694 ميلادي) در ايران همزمان بود . پتر با ساماندهی گونه ای راهبرد «دست درازی و گسترش» در پي يورش به سرزمين‌هاي همسايه و گسترش زمینی برآمد و استراتژي‌اش به منشور يا «وصيتنامه» پتر نامور شد. پتر، پس از چند تاخت و تاز در سرزمین عثماني، پروادار(متوجه) ايران شد ، ویک ايران که بارها توانسته بود نيرومندترين امپراتوري آن زمان جهان ، چیم(يعني) عثماني را شکست دهد ، براي پتر بسيار سهمگین مي‌نمود . او به دنبال گسيل دو فرستاده به دربار اصفهان و به دست آوردن شنوادان(اطلاعات) بایا ، پيرامون پیغان های(شرایط) نابسامان ايران و يک بررسي همه‌سویه که بيش از هشت سال به درازا کشيد ، در ماه مه 1723 ميلادي (ارديبهشت ماه 1102 خورشيدي)، فرمان دست درازی به سوي سرزمين‌هاي ايران را دربرد(صادر کرد). روس‌ها به چابکی دست به کار شدند و از راه ولگا خود را به درياي مازندران رسانيده و داغستان را گرفتند . سپس پروادار گيلان شده و شهر رشت را اشغال کردند . نيروهاي برزنی در گيلان به رویارویی  برخاستند ، ویک شکست خوردند و به اين روال ، روس‌ها که از اين پيروزي جري‌تر شده بودند ، بادکوبه را نيز تسخير کردند. بدينسان، براي نخستين بار کشور ايران از سوي درياي کاسپین آبشخور بیمدهی و دست درازی جای گرفت و در هوده(نتيجه)، فرمانرانی بدون همچشم ايران در اين دريا به بیم افتاد. هرچند جانشينان پتر با يک اخطار ساده «نادر»، نيروهاي خود را از گيلان و قفقاز بیرون کردند ، آنان همچنان به دنبال کارپروای(فرصت) براي اجراي منشور پتر بودند . با کشتن آغامحمدخان قاجار، در دژ شيشه (شوشي) در دهم خرداد ماه 1176 خورشيدي (31 مه 1797 ميلادي)، واپسین بازدار در برابر دست درازی و گسترش زمینی روس‌ها از ميان رفت.

فروپاشي امپراتوري تزارها چه هَنایشی(تأثيري) در چرخش های بربسته به درياي مازندران داشته است؟

در شانزدهم مارس 1917 ميلادي (25 اسفند ماه 1295 خورشيدي) ، با کناره‌گيري نيکلاي دوم تزار روس و خودداري «گرانددوک ميشل»، برادر وي از پذيرش اورنگ و تخت ، امپراتوري روسيه از هم پاشيد و ايرانيان از فروپاشي حکومت جبار و ستمگر روسيه غرق در سرور و شادماني شدند. با فروپاشي امپراتوري تزاري ، پیمان های تحميلي از سوي حکومت یاد شده ، به خودي خود بي اثر شدند . حکومت بلشويکي که جانشين رژيم تزاري شده بود ، خوب مي‌دانست که به شُوند(دليل) رفع يد غاصب ، بايد مورد غضب به صاحب تباری آن بازگشت داده شود.  از اينرو ، بلشويک‌ها در پي آن بودند که با اعمال فشار بر حکومت ناتوان ايران ، ارثيه خونين تزارها را به خود ترابر کنند و به دنبال اشغال شهر رشت از سوي بلشويک‌ها ، دولت ايران به انجمن(جامعه) ملل واخواست(شکايت) برد . انجمن ملل در شانزدهم ژوئن 1920 (26 خرداد ماه 1299 خورشيدي) به واخواست ايران رسيدگي کرد و در اين ميان ، از آنجا که واخواست «بي‌زوري از زورمندي» بود، گزیر(تصميم) روشني گرفته نشد . در بيست‌وسوم آذر ماه 1300 خورشيدي (13 دسامبر 1921 ميلادي) ، مجلس شوراي ملي، زير فشار سخت روس‌ها که بخش‌هايي از اپاختر ايران را گرفته بودند ، اجازه دستینه و مبادله اسناد عهدنامه مودت ميان ايران و جمهوري شوروي روسيه را صادر کرد.

بر پايه اين پیمان نامه ، آنچه را که حکومت تزاري بر پايه تحميل پیمان ها و ننگ‌نامه‌هاي «گلستان و ترکمان‌چاي» و «آخال» از ايران بررسی از مرجع تجزيه طبق کپی رایت کرده بود، به حکومت بلشويکي ترابر شد ، ویک حقوق ايران در درياي مازندران تا کرانه بسیاری بازسازي شد و ايران حقوق برابر با اتحاد شوروي در درياي مازندران به را دست آورد. در اين ميان، نگري کوتاه به بخش نخست فصل نخست پیمان نامه مودت به دولتين ايران و جمهوري شوروي روسيه ، بازگوکننده بسياري از راستی های تاريخي است : «... دولت شوروي روسيه مطابق بيانيه خود راجع به مباني سياست روسيه نسبت به ملت ايران مندرج در مراسلات 14 يانوار (ژانويه) 1918 و 26 ايوان (ژوئن) 1919، يک مرتبه ديگر رسما اعلان مي‌نمايد که از سياست جابرانه‌اي که دولت‌هاي مستعمراتي روسيه که به اراده کارگران و دهاتين اين مملکت سرنگون شدند ، نسبت به ايران تعقيب مي‌نمودند ، قطعا صرف‌نظر مي‌نمايد .

فروپاشي اتحاد شوروي و بخش آن به چندين كشور ، هَنایش های پرشماری بر چگونگی رژيم حقوقي درياي مازندران بر جاي گذارده است . در اين باره برايمان بگوييد؟

روز سي‌ام آذر ماه 1370 خورشيدي (21 دسامبر 1991) ، اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي فروپاشيد و پرچم داس و چکش از فراز کرملين فرود آورده شد . با فروپاشي سامانه شوروي ، دگرگوني ژرفي در میانبندان قفقاز و آسياي ميانه پديدار شد و در اثر همين ، سه جمهوري در میانیند قفقاز و پنج جمهوري بر پهنه آسياي ميانه پدیدار شدند . اين جمهوري‌ها بر سرزمين‌هايي دیسه گرفتند که زمینه پیمان نامه های گلستان، ترکمانچاي و آخال بودند. در اين ميان ، سه جمهوري از جمهوري‌هاي ياد شده ، چیم(يعني) جمهوري‌هاي آظربايجان(اران) ، قزاقستان و ترکمنستان ، داراي مرز آبي در درياي مازندرانند . برابر اين رخداد سترگ تاريخي که بي‌گمان از کرامندترین رويدادهاي سده بيستم به شمار مي‌رود و بستگی گسست‌ناپذير با تاريخ و منافع حياتي ملت ايران دارد ، حکومت جمهوري اسلامي بايد پيامدهاي فروپاشي نظام شوروي را در پرتو پیمان های ياد شده آبشخور تجزيه و تحليل جای مي‌داد و جایگیری باریک خود را در راستاي نگهداشت منافع ملت ايران ، اعلام مي‌کرد. ویک واروی اصول برخاسته از نگهداشت منافع ملي ، وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي، برابر فرآيند فروپاشي نظام شوروي و دگرگونی های انبوه جغرافيايي و سياست جغرافيايي (ژئوپلتيک) میانبند ، نه تنها واکنش باریک و آشکاری نشان نداد ، که با اعلام نگرهاي گوناگون از سوي مقام‌هاي گوناگون ، بر سردرگمي سياست بیرونی کشور در اين زمينه افزوده شد.

رژيم حقوقي درياي مازندران بر چه تباری بنیاد شده است و پیمان مودت ميان ايران و شوروي جاي چه تبارها و بند‌هايي بوده است؟ آيا اين پیمان نمي‌تواند نافي پِشیماری هایی(ادعاهايي) باشد كه اين روزها در نفي سهم 50 درصدي ايران از درياي مازندران جای افکند(مطرح) مي‌شود؟

هم‌اكنون ، رژيم حقويق درياي مازندران (کاسپيان) بر پايه پیمان مودت (1921) و بازرگاني و دریاپيمايي (1940)، ميان دولت ايران و شوروي استوار است.  چنان که نَماریده(اشاره) شد ، بر پايه فصل يازدهم پیمان1921 و نيز بند 4 ماده 12 پیمان بازرگاني و دریاپيمايي 1940، ايران و شوروي از نگر کشتيراني و بهره‌برداري از سرچشمه آبزيان درياي مازندران داراي حق برابرند و کرامند(مهم) آن که سفير کبير دولت اتحاد شوروي در تهران که پیمان 1940 را از سوي دولت خود دستینه کرده است ، در روز دستینه پیمان (پنجم فروردين 1319 ـ 25 مارس 1940) در نامه‌اي به وزير امور بیرونی ايران، با روشني آزگار از درياي مازندران به عنوان درياي ايران و شوروي نام مي‌برد . وي به وزير امور بیرونی ايران مي‌نويسد :

«... با نهايت توقير مراتب زير را به استحضار آن جناب مي‌رساند: ... نظر به اين‌که درياي خزر که طرفين متعاهدين آن را درياي ايران و شوروي مي‌دانند ...». در پاسخ ، وزير خارجه ايران ، به «ماتوي فيليموتو» سفيرکبير دولت اتحاد شوروي مي‌نويسد « ... با کمال توقير وصول نامه مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که به مضمون ذيل است تأييد مي‌نمايم ... درياي خزر که طرفين متعاهدين آن را درياي ايران و شوروي مي‌دانند ...». ماده 13 قرارداد بازرگاني و بحرپيمايي ميان ايران و شوروي، تصريح مي‌کند: «... طرفين متعاهدين بر طبق اصولي که در عهدنامه مورخ 6 فوريه 1921 میان ايران و جمهوري متحده سوسياليستي شوروي روسيه اعلام گرديده است ، موافقت دارند که در تمام درياي خزر، کشتي‌هايي جز کشتي‌هاي متعلق به ايران يا اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و يا متعلق به اتباع و بنگاه‌هاي بازرگاني و حمل و نقل کشوري يکي از طرفين متعاهدين که زير پرچم ايران يا پرچم اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي سير مي‌نمايند، نمي‌تواند وجود داشته باشد ...». بدين‌سان، مفاد قراردادهاي 1921 و 1940 و نيز نامه‌هاي پيوست قرارداد 1940، روشن مي‌سازند که :

1- درياي مازندران يک درياي بسته است.

2- اين دريا در يد مالکيت و حاکميت برابر دو دولت ايران و شوروي است.

3- از آن‌جا که تحديد حدودي در درياي مزبور ميان ايران و شوروي به عمل نيامده است ، مالکيت و حاکميت دو دولت بر اين دريا به گونه مشاع است.

براي مُکیس(تأکيد) بر اين که درياي مازندران يک درياي بسته است ، تبصره ماده دوم قانون درباره اکتشافات و بهره‌برداري از منابع طبيعي فلات قاره ايران مصوب 28 خرداد ماه 1334، تصريح شده است: «... در مورد بحر خزر مبناي عمل طبق اصول حقوق بين‌المللي مربوط به درياي بسته بوده و مي‌باشد ...»

به نگر مي‌رسد نبود نياز فوري ايران به سرچشمه های نفتي درياي مازندران ، چبودی بر نبود پيگيري حقوق مطلق ايران از سهم 50 درصدي خود در درياي مازندران باشد . به نگر شما رویارویی های آينده كه به گمانه بسیار بر سر انرژي خواهد بود، هَنایشی(تأثيري) بر معادلات رژيم حقوقي درياي مازندران خواهد داشت؟

واروی سده بيستم که جغرافياي برخورد بر پايه جهان‌بيني (ايدئولوژي) جای داشت ، در سده 21 جغرافياي برخورد بر پايه سرچشمه ها جای دارد. کرامندی سرچشمه ها ، گستره برخورد را برمیگماشتد(تعيين مي‌کند). در اين ميان، کرامندترين کنشگری که مرزهاي جغرافيايي نوين برخورد را در جهان بر می گماشتد(تعيين مي‌کند) ، نفت و گاز است. بُرِش اين مواد، داراي پيامدهاي مرگبار براي کاربران آن و به ويژه جهان صنعتي باختر است . از اينرو ، پایندان جريان آزاد آن ، پرسمان کرامند و امري حياتي است.  با در نگر گرفتن اين نکته که گُسارش(مصرف) جهاني انرژي سالانه دو درصد افزايش مي‌يابد، همچشمی براي دستيابي به ذخيره‌هاي سترگ انرژي در سال‌هاي آينده ، سخت تر خواهد شد . شوراي امنيت ملي آمريکا در گزارش سالانه خود پيرامون سياست امنيتي در سال 1999 ميلادي (1378 خورشيدي) نوشت: « براي آمريکا دلارامی از دستیابي به نفت وارداتي همچنان حياتي خواهد بود.» بنابراين ، ما بايد پروای خود را به پابرجایی در میانیندان توليدي کليدي بازپاییده تا دلارام شویم که دسترسي و جريان آزاد اين سرچشمه ها پایندان شده است . » جغرافياي نوين برخورد که با جغرافياي نفت ، همخواني آزگار دارد ، میانبندان(مناطق) زير را در بر مي‌گيرد : شاخاب پارس ، درياي کاسپین، آسياي ميانه ، درياي چين . با هر اندازه دانش کم ، درمي‌يابيم که ايران در دل جغرافياي نفت است  و باشندگی در اين پهنه ، نمايانگر کرامندی کشورها و سرزمين‌هاست و از سوي ديگر ، جای گرفتن در مرکز تنش‌ها و کشمکش‌هاست. بدينسان، ايران بار ديگر در جایگاه «دل جهان» جای گرفته است، زيرا نقطه سنگینی جغرافياي نفت ، از نگر جایگیری سرزميني، ايران است . ايران، در اپاختر شاخاب پارس ، نیمروز درياي مازندران و باختر آسياي ميانه جای دارد و میانبندان(مناطق) ياد شده و درياي چين (با کرامندی کمتر و شايد پِشیمارگران بيشتر)، پهنه تباری جغرافياي نفت را دیشه(شکل) می دهند.

آيا سترگی زمان و جایگاه ايران را درمي‌يابيم و توان آن را داريم که به درستي ايران را در جايگاه «دل جهان» جای دهيم؟ با هزار افسوس بايد گفت که نشانه‌ها ، واروی اينرا نشان مي‌دهند. بدين‌سان ، حقوق سالمَهی(تاريخي) و قانوني ملت ايران بر پايه پیمان های ميان ايران و اتحاد شوروي ، روشن و مسجل و مسلم است.  هيچکس و هيچ مقام نمي‌تواند و اجازه ندارد که از سوي ملت ايران پیمانی را دستینه کند که کوچک‌ترين خدشه بر منافع و مصالح ملت ايران در درياي مازندران وارد کند.  از آنجا که تحديد کرانه ها ميان ايران و اتحاد شوروي در درياي مازندران به کنش نيامده است، پذيرش سهم کمتر از 50 در 100، در حکم تجزيه ايران است.

سرچشمه :

www.tabnak.ir/fa/news/4883

آرمان جاویدان...
ما را در سایت آرمان جاویدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : armanjavidano بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:49